ارتباطات (ازفرزندان کمیجان)

ارتباطات وبلاگی از فرزندان کمیجان در مورد IT و ارتباطات

ارتباطات (ازفرزندان کمیجان)

ارتباطات وبلاگی از فرزندان کمیجان در مورد IT و ارتباطات

گفتگوی تمدن ها(دکتر هادی خانیکی)قسمت دوم

گفتگوی تمدنها و ارتباطات بین الملل

دکتر هادی خانیکیگفتگوی تمدنها و ارتباطات بین الملل

قسمت دوم

رویکرد غیرلیبرالی‌ متکی‌ بر ظهور جامعه‌ شبکه‌ای‌ در فرآیند جهانی‌ ارتباطات‌
انقلاب‌ فن‌آوری‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌ پارادایم‌ تازه‌ای‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌ که‌ در امریکاو عمدتا در کالیفرنیا و در دهه‌ 1970 پایه‌ریزی‌ شده‌ است‌ (کاستلز، 1380: 32،33). ویژگی‌بارز این‌ دگرگونی‌ نه‌ محوریت‌ دانش‌ و اطلاعات‌، بلکه‌ کاربرد و انتقال‌ آن‌ها در یک‌ چرخه‌بازخورد فزاینده‌ میان‌ نوآوری‌ و کاربردی‌های‌ نوآوری‌ است‌. در جامعه‌ شبکه‌ای‌، مناسبات‌عمومی‌ به‌ ضرورت‌، تبدیل‌ به‌ روابط افقی‌ می‌شود. ارتباطات‌ رایانه‌ای‌، برخلاف‌ نظم‌ رسانه‌ای‌جمعی‌ قبلی‌، نظم‌ چندرسانه‌ای‌ مستعد تعامل‌ و دوسویه‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌. جامعه‌شبکه‌ای‌ در واقع‌ فضای‌ ـ زمانی‌ مجازی‌ برای‌ ارتباطات‌ و داد و ستد کاربران‌ مختلف‌ فراهم‌ کرده‌است‌ که‌ در رأس‌ آن‌ها “نخبگان‌ جهان‌ شهری‌” به‌ عنوان‌ فعال‌ترین‌ ساکنان‌ “دهکده‌ الکترونیکی‌”قرار گرفته‌اند. در جامعه‌ شبکه‌ای‌، قلمرو ارتباط الکترونیکی‌، کل‌ زندگی‌ از خانه‌ تا کار، از مدرسه‌و دانشگاه‌ تا بیمارستان‌ و از تفریحات‌ تا تحقیقات‌ را دربرمی‌گیرد، در عین‌ حال‌، جامعه‌شبکه‌ای‌ خانه‌ الکترونیکی‌ و فردگرایی‌ را تقویت‌ کرده‌ است‌ و چون‌ واقعیت‌ها در آن‌ از طریق‌نمادها بیان‌ می‌شود، لذا می‌تواند وجهه‌ نمادین‌ و مجازی‌ برجسته‌تری‌ داشته‌ باشد. پارادایم‌فن‌آوری‌ اطلاعاتی‌ در کار دگرگون‌ ساختن‌ مکان‌ و زمان‌ و فضاست‌. این‌ دگرگونی‌ و انعطاف‌،امکان‌ گفت‌وگو را در سطوح‌ مختلف‌ بیش‌تر فراهم‌ کرده‌ است‌. به‌ هر رو انقلاب‌ تکنولوژی‌اطلاعات‌ که‌ در دهه‌ 1970 متولد شد، منشأ تحولات‌ دیجیتالی‌ فراوانی‌ در عرصه‌ فرهنگ‌ وسیاست‌ و اجتماع‌ گردیده‌ است‌. (همان‌ منبع‌، 77). دموکراسی‌ دیجیتالی‌ و اجتماعات‌دیجیتالی‌ که‌ ویژگی‌های‌ معطوف‌ به‌ گفت‌وگو دارند، از جمله‌ این‌ دگرگونی‌ها به‌ حساب‌ می‌آیند.

نتایج‌ نظری‌
نظریه‌های‌ جدید معطوف‌ به‌ گفت‌وگو عمدتا در طول‌ سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ مجال‌ بروزیافته‌اند. با آن‌ که‌ تولیدات‌ نظری‌ باختین‌ در سال‌های‌ دهه‌ بیست‌ تا شصت‌ میلادی‌ صورت‌گرفته‌ است‌، ولی‌ انتشار آن‌ به‌ دلیل‌ شرایط خاص‌ روسیه‌ و فضای‌ حاکم‌ بر جهان‌ تنها از اوایل‌دهه‌ هفتاد به‌ بعد میسر شد و قرائت‌ و بازتولید گفتارهای‌ او تا دهه‌های‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ به‌تأخیر افتاد. گادامر مهم‌ترین‌ تولیدات‌ فکری‌ خویش‌ را در باب‌ گفت‌وگو در سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌بیستم‌ انجام‌ داد و در همین‌ مدت‌ است‌ که‌ می‌توان‌ شاهد استقبال‌ جهانی‌ از نظریه‌های‌ او بود.هابرماس‌ نیز پس‌ از وقایع‌ جنبش‌ دانشجویی‌ سال‌ 1968 پا به‌ عرصه‌ نهاد و مهم‌ترین‌ آثارفکری‌ خود را در این‌ جهت‌ در نیمه‌ اول‌ دهه‌ هشتاد عرضه‌ کرد. اجتماع‌گرایان‌ هم‌ در دهه‌ نودتوانستند بخش‌ عمده‌ای‌ از گفتارهای‌ فلسفی‌ جهان‌ را به‌ خود اختصاص‌ دهند. نظریه‌های‌معطوف‌ به‌ جامعه‌ شبکه‌ای‌ هم‌ بیش‌تر در دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ مطرح‌ گردید. به‌ این‌ ترتیب‌می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ عرصه‌ فلسفی‌، اجتماع‌ و فرهنگی‌، در سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ظرفیت‌ها و استعدادهای‌ بی‌نظیری‌ را در جهان‌ برای‌ پذیرش‌، درونی‌کردن‌ و نهادینه‌ کردن‌ مفهوم‌گفت‌وگو یافته‌ است‌.
باختین‌، گادامر، هابرماس‌، اجتماع‌گرایان‌ و بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ جامعه‌ شبکه‌ای‌ تا حدزیادی‌ مفاهیم‌ “گفت‌وگو” و “ارتباط” را تبیین‌ کرده‌اند. این‌ متفکران‌ که‌ نمایندگی‌ نحله‌های‌مختلف‌ اندیشه‌ را بر عهده‌ دارند و تأثیر خویش‌ را بر تمامی‌ حوزه‌های‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌گذارده‌اند، بر این‌ نظر اجماع‌ دارند که‌ انسان‌ موجودی‌ اجتماعی‌ است‌ و نمی‌توان‌ او را فارغ‌ ازارتباط با دیگری‌ در نظر آورد. ایده‌ گفت‌وگوی‌ میان‌ تمدن‌ها برای‌ تبدیل‌ شدن‌ به‌ نظریه‌ای‌ جامع‌باید و می‌تواند بر وجوه‌ بارزی‌ از نظریه‌های‌ این‌ متفکران‌ تکیه‌ کند و با نقد و تلفیق‌ آن‌هاپشتوانه‌ جدید علمی‌ جدیدی‌ برای‌ تبیین‌ فراهم‌ کند. این‌ تلاش‌ نظری‌ می‌تواند برای‌غنابخشیدن‌ به‌ مفهوم‌ گفت‌وگوی‌ تمدن‌ها، ضمن‌ تعریف‌ نسبت‌ خود با سنت‌های‌ فردگرایانه‌هابزی‌ و لاکی‌، پایه‌های‌ فکری‌ خود را بیش‌تر بر رویکردهای‌ دیگر خواه‌، اجتماع‌گرا و شبکه‌ای‌بنا نهند.

تحولات‌ عینی‌ گفت‌وگو
براساس‌ الگوی‌ پارسونز که‌ بالاترین‌ کنش‌های‌ عمومی‌ مبتنی‌ بر اطلاعات‌ در نظام‌ فرهنگی‌بازتاب‌ می‌یابد، شاخص‌ تحولات‌ ذهنی‌ و زبانی‌ بین‌المللی‌ را در عرصه‌ گفت‌وگو می‌توان‌ درنظام‌ فرهنگی‌ جهان‌ جست‌وجو کرد. به‌ این‌ اعتبار، معیار شناخت‌ تحولات‌ عینی‌ بین‌المللی‌ راکه‌ خود متأثر از تحولات‌ ارتباطی‌ و فن‌آوری‌های‌ جدید اطلاع‌رسانی‌ است‌، می‌شود درصورت‌بندی‌های‌ فرهنگی‌ روشن‌تر پی‌ گرفت‌. از آن‌جا که‌ یونسکو در صورت‌بندی‌های‌ جهانی‌فرهنگ‌ از موقعیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌ و مناسبات‌ حاکم‌ بر آن‌ بیش‌تر صبغه‌ فرهنگی‌ دارد،لذا در این‌ مقاله‌ به‌ عنوان‌ کانون‌ انعکاس‌ دگرگونی‌های‌ گفتاری‌ در سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌انتخاب‌ شده‌ است‌.

روش‌ تحقیق‌
برای‌ بررسی‌ تحولات‌ عینی‌ در گفتارهای‌ تولید شده‌ در یونسکو از روش‌ تحلیل‌ گفتمان‌ باالگوی‌ نورمن‌ فرکلاف‌ استفاده‌ شده‌ است‌. بر این‌ مبنا معنای‌ متون‌ در سه‌ سطح‌ تحلیل‌ موردپژوهش‌ واقع‌ شده‌اند:
یکم‌: معنای‌ متون‌ بر مبنای‌ مختصات‌ متن‌ (توصیف‌);
دوم‌: معنای‌ متون‌ بر مبنای‌ متون‌ و گفتمان‌های‌ زمینه‌ (تفسیر);
سوم‌: معنای‌ متون‌ بر مبنای‌ تحولات‌ عینی‌ (تحولات‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، تکنولوژیک‌ و...)
در توصیف‌ متون‌ عمدتا از منظومه‌ تکنیک‌های‌ مناسب‌ سه‌ مقوله‌ بیش‌ از همه‌ مورد توجه‌قرار گرفته‌اند:
اول‌: جمله‌ کانونی‌ ناظر، معنای‌ محوری‌ متن‌;
دوم‌: اپیزودهای‌ اصلی‌ معنایی‌; و
سوم‌: واژگان‌ دال‌ بر معنای‌ ارزشی‌.
سایر شاخص‌های‌ مدنظر در توصیف‌ متن‌ همانند سبک‌، دلالت‌های‌ ضمنی‌، پیش‌زمینه‌هاو مفروضات‌، وجوه‌ رابطی‌، کم‌تر مورد توجه‌ بوده‌اند. در تفسیر متون‌ به‌ تحول‌ در گفتمان‌های‌سیاست‌ بین‌المللی‌، تحول‌ در گفتمان‌های‌ روشنفکری‌، و تحولات‌ فکری‌ در محافل‌ آکادمیک‌اشاره‌ شده‌ است‌. در سطح‌ تبیین‌، تحولات‌ تکنولوژیک‌ در حوزه‌های‌ ارتباطی‌ و تحولات‌ جاری‌در روابط بین‌المللی‌ و تحولات‌ سیاسی‌ مورد بررسی‌ قرار گرفته‌اند.
از آن‌جا که‌ این‌ تحلیل‌ بر جست‌وجو در فرآیند تحول‌ گفتارها متمرکز است‌، لذا به‌ رغم‌تفاوت‌ هایی‌ که‌ در تعاریف‌ “گفتمان‌” و “گفتار” به‌ صورت‌ قراردادی‌ وجود دارد، در همه‌ جای‌این‌ پژوهش‌ این‌ دو واژه‌ معادل‌ همدیگر تلقی‌ شده‌اند.

جامعه‌ آماری‌ و انتخاب‌ متون‌
در سطح‌ جهانی‌، سلسله‌ مراتبی‌ از گفتارها به‌ حسب‌ سلسله‌ مراتب‌ نهادهای‌ قدرت‌ در سطح‌بین‌المللی‌ مشاهده‌ می‌شود. برای‌ مطالعه‌ سطح‌ گسترده‌ و متنوع‌ این‌ گفتارها به‌ عنوان‌ متغیرهای‌وابسته‌ لازم‌ است‌ متغیرهای‌ مستقلی‌ که‌ بر پیدایی‌ آن‌ها تأثیر می‌گذارند، انتخاب‌ شوند و موردبررسی‌ قرار گیرند. براساس‌ نظریه‌های‌ مختلف‌ گفتمانی‌، موقعیت‌های‌ زبانی‌ در حکم‌ این‌متغیرهای‌ مستقل‌ هستند و برای‌ نشان‌ دادن‌ تحولات‌ زبانی‌ نیز یونسکو معرف‌ مناسبی‌ است‌.گفتارهای‌ تولید شده‌ در یونسکو، به‌ منزله‌ یک‌ نهاد وابسته‌ به‌ سازمان‌ ملل‌ می‌تواند بخشی‌ ازگفتارهای‌ منعکس‌ شده‌ در نهادهای‌ قدرت‌ را در سطح‌ بین‌الملل‌ بازنمایی‌ کند.
نهاد یونسکو البته‌ مولد متون‌ متعدد و متکثر است‌، لذا به‌ نظر می‌رسید بیانیه‌های‌ رسمی‌این‌ سازمان‌ بهترین‌ بستر مطالعه‌ ساختارهای‌ گفتاری‌ در این‌ نهاد بین‌المللی‌ باشد. بر همین‌اساس‌ در وهله‌ نخست‌ متون‌ مذکور به‌ عنوان‌ متون‌ مورد پژوهش‌ انتخاب‌ شدند.
در نهایت‌ و پس‌ از بررسی‌ انواع‌ متون‌ تولید شده‌ در یونسکو و گذار از متون‌ رسمی‌(قطعنامه‌ها و اعلامیه‌ها) و کنار گذاشتن‌ متون‌ غیررسمی‌ (متون‌ حاشیه‌ای‌ همچون‌ تفسیرهای‌رسانه‌ای‌ و یادداشت‌های‌ کشورهای‌ عضو) سخنرانی‌های‌ مدیران‌ کل‌ یونسکو برگزیده‌ شدند.
این‌ متون‌ در مرز میان‌ گفتارهای‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ قرار دارند، از این‌ رو بسیاری‌ ازگفتارهای‌ تولید شده‌ جهانی‌ را بازنمایی‌ و نمایندگی‌ می‌کنند و به‌ لحاظ آن‌ که‌ در برابرپرسش‌های‌ مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ مخاطبان‌ قرار داشتند، از خصلت‌ گفت‌وگویی‌ بیش‌تری‌نسبت‌ به‌ اسناد و گزارش‌های‌ رسمی‌ این‌ سازمان‌ برخوردارند. علاوه‌ بر آن‌، این‌ متون‌ صریح‌تر،کوتاه‌تر و بیان‌ کننده‌تر هستند، حتی‌ اگر به‌ امور اداری‌ و اجرایی‌ نیز می‌پردازند همراه‌ با یک‌گفتار و ایدئولوژی‌ خاص‌ است‌. مهم‌تر از همه‌ این‌ که‌ در عین‌ حال‌ از بیان‌ گفتارها وایدئولوژی‌های‌ مبنای‌ خود هم‌ پرهیز نمی‌کنند. در طول‌ دوره‌ این‌ تحقیق‌ چهار تن‌ مسئولیت‌مدیر کلی‌ یونسکو را بر عهده‌ داشته‌اند: رنه‌ مائو (1905ـ1975) از سال‌ 1961 تا سال‌ 1974،احمد مختار امبو (1921ـ) از سال‌ 1974 تا سال‌ 1987، فدریکو مایور (1934ـ) از سال‌1987 تا سال‌ 1999 و کوئیشیر و ماتسوارا (1937ـ) از 1999 تاکنون‌. از میان‌ سخنرانی‌های‌مائو و ماتسوارا به‌ دلیل‌ برخورداری‌ از حداقل‌ تقارن‌ مدت‌ خدمت‌ با دوره‌ مورد تحقیق‌، برای‌هر کدام‌ یک‌ متن‌ انتخاب‌ شده‌ است‌; اما دو مدیر کل‌ دیگر، یعنی‌ امبو و مایور هر کدام‌ چهارمتن‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌اند.
دوره‌ سی‌ساله‌ مورد پژوهش‌ در ابتدا برحسب‌ دهه‌ها تقسیم‌بندی‌ گردید. این‌ تقسیم‌بندی‌البته‌ با واقعیت‌های‌ عالم‌ سیاست‌ همخوانی‌هایی‌ داشت‌، به‌ این‌ ترتیب‌ که‌ تشدید جنگ‌ سرد دردهه‌ هشتاد میلادی‌ با فضای‌ به‌ نسبت‌ آرام‌تر دوران‌ تنش‌زدایی‌ دهه‌ هفتاد میلادی‌ متفاوت‌ بود وفروپاشی‌ دیوار برلین‌ نیز نقطه‌ عطفی‌ برای‌ دهه‌ نود میلادی‌ و تمایز آن‌ از دهه‌ پیشین‌ به‌ حساب‌می‌آمد. اما همان‌طور که‌ در متون‌ مشاهده‌ می‌شود، سطح‌ فرهنگی‌ و گفتاری‌ ایجاب‌ می‌کند که‌تقسیم‌بندی‌ جدیدی‌ از سه‌ دوره‌ صورت‌ گیرد، چه‌ این‌ که‌ اولا لایه‌های‌ فرهنگی‌ منطقی‌متفاوت‌ نسبت‌ به‌ سطوح‌ سیاسی‌ دارند و دیگر آن‌ که‌ به‌ لحاظ ساختاری‌ همزمانی‌ ندارند وبسیاری‌ از تحولات‌ حوزه‌ سیاست‌ پیش‌ از ظهور در عرصه‌ سیاست‌، خود را در عرصه‌های‌علمی‌ و فرهنگی‌ نمایان‌ می‌کنند.
در تقسیم‌بندی‌ مجددی‌ که‌ به‌ عمل‌ آمد باز هم‌ سه‌ دوره‌ تشخیص‌ داده‌ شد: دوره‌ اول‌، دهه‌هفتاد و سال‌های‌ آغازین‌ دهه‌ هشتاد را شامل‌ می‌شود; دوره‌ دوم‌، تنها در برگیرنده‌ ثلث‌ دوم‌ دهه‌هشتاد است‌; و دوره‌ سوم‌; دهه‌ هشتاد و تمامی‌ دهه‌ نود میلادی‌ را فرا می‌گیرد.
به‌ این‌ ترتیب‌ در میان‌ گفتارهای‌ جاری‌ در عرصه‌ بین‌الملل‌، گفتارهای‌ تولید شده‌ در یونسکوبه‌ عنوان‌ جامعه‌ آماری‌ این‌ پژوهش‌ منظور شد. برای‌ تحلیل‌ گفتمان‌ از میان‌ آن‌ها ده‌ متن‌سخنرانی‌ رسمی‌ از مدیران‌ کل‌ یونسکو انتخاب‌ شد که‌ به‌ ترتیب‌ در سال‌های‌ 1972 (رنه‌مائو)،1974، 1976، 1982، 1985 (مختارامبو)، 1987، 1989، 1993، 1995 (فدریکومایور) و1999 (کوئیشیرو ماتسوارا) ایراد شده‌اند. این‌ سخنرانی‌ها به‌ دلیل‌ آن‌ که‌ در مناسبت‌های‌ خاص‌تاریخی‌ و سازمانی‌ و در برابر نمایندگان‌ کشورها در کنفرانس‌ عمومی‌ انجام‌ گرفته‌اند، از ویژگی‌بیانی‌ روشن‌تری‌ نسبت‌ به‌ سایر اسناد یونسکو برخوردارند.

دگرگونی‌های‌ گفتارهای‌ جاری‌ در عرصه‌ بین‌الملل‌
چنان‌که‌ پیش‌تر آمد، با استفاده‌ از روش‌ تحلیل‌ انتقادی‌ گفتمان‌، می‌توان‌ گفتارهای‌ تولیدشده‌ در عرصه‌ بین‌المللی‌ را مورد تحلیل‌ و واکاوی‌ قرار داد و میزان‌ گفت‌وگویی‌ بودن‌ آن‌ها را دردوره‌های‌ مختلف‌ سنجید.
برای‌ انجام‌ دادن‌ این‌ کار، ده‌ متن‌ پیشین‌ از گفتارهای‌ یونسکو مورد تحلیل‌ قرار گرفتند و درنتیجه‌ سه‌ گفتمان‌ متمایز در سه‌ دوره‌ مطالعه‌ شده‌ مشخص‌ گردیدند:

گفتمان‌ غالب‌ در دوره‌ اول‌ (تنش‌زدایی‌)
گفتمان‌ نخست‌، که‌ در اواخر دوران‌ جنگ‌ سرد جهانی‌ رخ‌ نمود، با شکاف‌ گفتمانی‌ دوران‌جنگ‌ سرد و موقعیت‌ یونسکو در آن‌ قابل‌توضیح‌ است‌.
ملاحظه‌ زمینه‌های‌ گفتاری‌ در گفتمان‌ نخست‌ مصداق‌ بارزی‌ بر تأخر الگوی‌ گفتار سیاسی‌در مقایسه‌ با گفتارهای‌ آکادمیک‌ است‌. هرچه‌ به‌ اواخر دهه‌ هفتاد نزدیک‌ می‌شویم‌، فضای‌برآمده‌ از جنگ‌ ویتنام‌، الگوی‌ مسلط گفتاری‌ در نهادهای‌ آکادمیک‌ را بیش‌تر تحت‌ تأثیر قرارمی‌دهد. دانشگاه‌های‌ امریکا در دهه‌ هفتاد شاهد ظهور جریان‌ پسارفتارگر هستند، جریانی‌ که‌اگرچه‌ در مبانی‌ با جریان‌ رفتارگرا همبستگی‌ دارد، اما در عین‌ حال‌ با طرح‌ انتقادات‌ مهمی‌ ازجریان‌ مذکور فاصله‌ گرفته‌اند. جریان‌ مذکور رویکرد سیستمی‌ و رفتارگرایی‌ امریکایی‌ را که‌ملتزم‌ به‌ روش‌های‌ عام‌ و برگرفته‌ از علوم‌ طبیعی‌ در مطالعه‌ امور انسانی‌ است‌، و بیش‌ از حد برآمار و ریاضیات‌ تأکید دارد، عاری‌ از اخلاق‌ تصویر می‌کند. باور این‌ جریان‌ آن‌ است‌ که‌دست‌آورد مکتب‌ رفتارگرایی‌ را باید با ارزش‌های‌ انسانی‌ آزادی‌ و برابری‌ و تنوع‌ و تکثر نوع‌انسانی‌ همراه‌ کرد. اثر مهم‌ این‌ رویکرد تحلیلی‌، توجه‌ به‌ ممیزات‌ انسان‌ و عنصر فرهنگ‌ وارزش‌های‌ فرهنگی‌ است‌.
در حوزه‌ اروپایی‌ نیز مباحث‌ مسلط روشنفکری‌ و محافل‌ آکادمیک‌، همچنان‌ گرایش‌های‌چپ‌گرایانه‌ای‌ بوده‌ است‌ که‌ هم‌ با پشتوانه‌ مباحث‌ مارکسیستی‌، فاشیسم‌ اروپایی‌ را پیامدطبیعی‌ سلطه‌ سرمایه‌داری‌ قلمداد می‌کردند و هم‌ در صدد عرضه‌ روایتی‌ متفاوت‌ با روایت‌روسی‌ از آموزه‌های‌ مارکس‌ بودند. ماحصل‌ چنان‌ روایتی‌، تمرکز بر حوزه‌های‌ فرهنگی‌ وتوضیح‌ مفهوم‌ قدرت‌ بر مبانی‌ مذکور بود. از منظر اصحاب‌ مکتب‌ آنان‌ از مناسبات‌ جامعه‌جدید و استیلای‌ الگوی‌ مصرف‌ انبوه‌ از یک‌ سو و طرح‌ ساختارگرایی‌ فرانسوی‌ با تکیه‌ برساختارهای‌ فرهنگی‌ معطوف‌ به‌ بازتولید مناسبات‌ قدرت‌ از سوی‌ دیگر، موید فاصله‌گزینی‌ ازرویکردهای‌ پوزیتیویستی‌ و علم‌محور پیشین‌ بوده‌ است‌.
این‌ واقعیت‌ قابل‌مشاهده‌ است‌ که‌ حتی‌ در حوزه‌ گفتمان‌های‌ سیاسی‌ نیز نظم‌ گفتمانی‌نخست‌ کم‌وبیش‌ با اجماع‌ موجود در منازعات‌ گفتمانی‌ میان‌ دو بلوک‌ چپ‌ و راست‌ نسبت‌برقرار می‌کند. اگرچه‌ در دهه‌ مذکور همچنان‌ شاهد منازعه‌ میان‌ دو اردوگاه‌ چپ‌ و راست‌ درباب‌ سرشت‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ و آینده‌ آن‌ بوده‌ایم‌، اما این‌ منازعه‌ در دهه‌ هفتاد از صورت‌آرمانی‌ و ستیزنده‌ دهه‌های‌ پیشین‌ فاصله‌ گرفته‌ است‌. در غرب‌ دریافت‌ تک‌خطی‌ از توسعه‌ که‌ برمفاهیم‌ صرف‌ اقتصادی‌ استوار بود، تا حدود زیادی‌ فرو گذاشته‌ شده‌ و ضرورت‌ طرح‌ دولت‌رفاه‌ و دخالت‌ موثر دولت‌ در ساماندهی‌ امور اقتصادی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ مورد تأکید قرارگرفته‌ است‌. به‌ علاوه‌، نظریات‌ توسعه‌ در کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ نیز به‌ حوزه‌های‌ فرهنگی‌ درکنار حوزه‌های‌ اقتصادی‌ متوجه‌ شده‌ است‌.
این‌ در حالی‌ است‌ که‌ در بلوک‌ شرق‌ نیز می‌توان‌ شاهد توجه‌ به‌ بحران‌های‌ جامعه‌سوسیالیستی‌ و ضرورت‌ توجه‌ به‌ برخی‌ دست‌آوردهای‌ جامعه‌ سرمایه‌داری‌ غربی‌ بود. همین‌نکته‌ است‌ که‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌ ضرورت‌ اصلاحات‌ را در جامعه‌ شوروی‌ نمایان‌ کرده‌ است‌.
به‌ این‌ ترتیب‌ اگرچه‌ نظم‌ پارادایمی‌ نخست‌ در وهله‌ اول‌ یک‌ الگوی‌ نقاد به‌ نظم‌سرمایه‌دارانه‌ در عرصه‌ جهانی‌ بود و به‌ سنت‌ چپ‌گرایانه‌ معطوف‌ به‌ عدالت‌ نزدیک‌ به‌ نظرمی‌رسید، اما مشاهده‌ می‌شود که‌ این‌ ساختار گفتاری‌ در واقع‌ به‌ مخرج‌ مشترک‌ چالش‌های‌گفتمانی‌ و آکادمیک‌، به‌ رغم‌ همه‌ تنوعات‌ و تنازعات‌ میان‌ آنان‌ نزدیک‌ بوده‌ است‌.
در واقع‌ می‌توان‌ مدعی‌ شد که‌ روح‌ حاکم‌ بر متون‌ دوره‌ نخست‌ نوعی‌ التزام‌ با پارادایم‌توسعه‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ است‌ که‌ به‌ طور عموم‌ در دهه‌ هفتاد استیلا دارد. متون‌این‌ دوره‌ به‌ صورت‌ کلی‌ حاوی‌ ویژگی‌های‌ زیر است‌:
• این‌ متون‌ کم‌وبیش‌ ذیل‌ یک‌ موضوع‌ عمده‌ جای‌ می‌گیرند: توسعه‌ عادلانه‌ و توأم‌ باجنبه‌های‌ انسانی‌ (فرهنگی‌ و اجتماعی‌).
• ساختار متون‌ به‌ واسطه‌ بهره‌مندی‌ از یک‌ موضوع‌ عمده‌ سامان‌دهنده‌، قابلیت‌ طبقه‌بندی‌و تعیین‌ سلسله‌مراتب‌ معناها را به‌ دست‌ می‌دهد.
• دولت‌ ـ ملت‌ها و کشورهای‌ عضو سازمان‌ بین‌المللی‌ بیش‌تر محوریت‌ دارند: متون‌ گروه‌نخست‌ صرفا دولت‌ ـ ملت‌ها را مخاطب‌ خود قرار می‌دهند و بر مقوله‌ عدم‌ مداخله‌ در امورداخلی‌ کشورها، استقلال‌ سیاسی‌ و نظایر آن‌ها تأکید دارند.
• نگاه‌ تاریخمند، الگوی‌ غالب‌ است‌. بر این‌ نوع‌ متون‌ نگاهی‌ تاریخمند نسبت‌ به‌ تحول‌کشورها از نقطه‌ عقب‌ماندگی‌ و فقر و توسعه‌نیافتگی‌ به‌ توسعه‌ و صنعت‌ و رفاه‌ عمومی‌ وجوددارد.
• الگوی‌ ایده‌آلی‌ مبنی‌ بر نفی‌ سلطه‌ و نفی‌ الگوی‌ ارتباطی‌ متکی‌ بر سلسله‌ مراتب‌ وتحصیل‌ همبستگی‌ بین‌المللی‌ میان‌ کشورها و اعضای‌ برابر غلبه‌ دارد.
• بر ضرورت‌ پذیرش‌ گوناگون‌ کشورها از حیث‌ تاریخی‌ و جغرافیایی‌ و زیست‌شناختی‌تکیه‌ می‌شود.
• ارزش‌هایی‌ همانند تساوی‌ حقوق‌ دولت‌ها و ملت‌ها، همکاری‌ بین‌ کشورها، رفع‌استعمار، نفی‌ نژادپرستی‌ و آپارتاید، نفی‌ سلطه‌ را مدنظر دارند.
• به‌ رسالت‌ معنوی‌ یونسکو در جهت‌ فعالیت‌ به‌ خاطر توسعه‌ عدالت‌ در سطح‌ جهان‌ وتنظیم‌ و ترویج‌ اعتقاداتی‌ که‌ توجهات‌ را به‌ جوانب‌ مذکور معطوف‌ می‌سازد، می‌پردازند و این‌سازمان‌ را همچنین‌ متولی‌ تهیه‌ معیارهای‌ جهانی‌ می‌دانند که‌ دولت‌های‌ عضو آن‌ را آزادانه‌می‌پذیرند و به‌ حسب‌ وظیفه‌ به‌ آن‌ گردن‌ می‌نهند.
• توجه‌ به‌ کشورها و مناطق‌ حاشیه‌ای‌ جهان‌ در مقابل‌ متروپل‌ دارند.
• بر ایجاد فضای‌ همبسته‌ در سطح‌ جهانی‌ به‌ بهای‌ فرارفتن‌ از خودخواهی‌های‌ ملی‌ و تکیه‌بر الگوهای‌ ساماندهی‌ عقلانی‌ در سطح‌ جهان‌ تأکید می‌کند.
ملاحظه‌ می‌شود که‌ در این‌ پارادایم‌ از تکثر ملت‌ها و ضرورت‌ به‌رسمیت‌شناخته‌شدن‌ آن‌هاسخن‌ می‌رود، اما این‌ به‌ معنای‌ پذیرش‌ مفهوم‌ گفت‌وگو نیست‌. ضروری‌ است‌ پذیرش‌ تنوع‌هارا در عرصه‌های‌ ملی‌ و بین‌المللی‌ در پرتو ساختارهای‌ کلان‌ گفتمان‌ مذکور درک‌ کنیم‌.ساختارهای‌ کلان‌ این‌ پارادایم‌ از استیلای‌ یک‌ ایدئولوژی‌ مسلط در عرصه‌ جهانی‌ حکایت‌ داردکه‌ همچنان‌ تک‌خطی‌ به‌ تحولات‌ جهانی‌ می‌نگرد. این‌ تحولات‌ همان‌طور که‌ بر غایتی‌ازپیش‌معلوم‌ برای‌ همه‌ حوزه‌های‌ فرهنگی‌ و تمدنی‌ استوار است‌، برای‌ جهان‌ به‌ واسطه‌نزدیکی‌ و دوری‌ از غایت‌ مذکور، متن‌ و حاشیه‌ای‌ لحاظ می‌کند. جوهر این‌ منظومه‌ گفتمانی‌ رامفهوم‌ توسعه‌ تشکیل‌ می‌دهد که‌ پیشاپیش‌ مستعد چنان‌ دوگانه‌سازی‌ها و مرکز وحاشیه‌بینی‌هست‌. به‌ علاوه‌، همان‌طور که‌ بازیگران‌ اصلی‌ این‌ پارادایم‌ دولت‌ها به‌ شمار می‌روند، در عرصه‌جهانی‌ نیز به‌ ضرورت‌ پرهیز از خودخواهی‌های‌ ملی‌ از یک‌ سو و تن‌ سپردن‌ به‌ یک‌ ساماندهی‌عقلانی‌ از سوی‌ دیگر پرداخته‌ می‌شود که‌ به‌ معنای‌ پذیرش‌ کانون‌ واحد مدیریت‌ کننده‌ عرصه‌جهانی‌ است‌. پس‌ می‌توان‌ گفتمان‌ غالب‌ دوره‌ اول‌ را گفتمان‌ “توسعه‌” دانست‌.

گفتمان‌ غالب‌ در دوره‌ دوم‌ (جنگ‌ سرد دوم‌)
الگوی‌ پارادایمی‌ دوم‌ به‌ شرایط پس‌ از فروپاشی‌ اتحاد شوروی‌ وابستگی‌ دارد. تخریب‌دیوار برلین‌ نماد فروپاشی‌ و زوال‌ بخشی‌ از آموزه‌های‌ نظری‌ بود که‌ در خدمت‌ یک‌ بلوک‌بندی‌سیاسی‌ قرار داشت‌. به‌ عبارت‌ دیگر، همراه‌ این‌ تحول‌ نمادین‌ می‌توان‌ صورت‌بندی‌های‌جدیدی‌ در توجه‌ به‌ مفاهیم‌ فردگرایانه‌، آزادی‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌، تفاوت‌ و تکثر،محدودیت‌ حوزه‌ و قلمرو دولت‌ مشاهده‌ کرد. غلبه‌ این‌ مفاهیم‌، آن‌ هم‌ در وجه‌ لیبرالی‌ آن‌،ناشی‌ از خوش‌بینی‌ مفرط به‌ این‌گونه‌ ارزش‌های‌ لیبرالی‌ و از میدان‌ به‌دررفتن‌ مفاهیم‌ نقاد نیزهست‌.
استیلای‌ گفتارهای‌ لیبرالی‌ و غلبه‌ مفاهیمی‌ نظیر موضوعیت‌ کانونی‌ فرد و آزادی‌ فردی‌،کم‌وبیش‌ عرصه‌ مباحث‌ روشنفکرانه‌ و آکادمیک‌ را تحت‌ تأثیر قرار داد. اما آن‌چه‌ بیش‌تر اهمیت‌دارد، برجسته‌ شدن‌ نقش‌های‌ نوین‌ ارتباطی‌ در جامعه‌ است‌. در حوزه‌ اروپایی‌ شاید بتوان‌انتشار کتاب‌ تئوری‌ کنش‌ ارتباطی‌ هابرماس‌ را در سال‌ 1984 به‌ عنوان‌ پدیده‌ مهم‌ فکری‌ این‌دهه‌ در این‌ جهت‌ مورد توجه‌ قرار داد. این‌ کتاب‌ که‌ انعکاسی‌ از پدیده‌ چرخش‌ زبانی‌(linguistic turn) در حوزه‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌ است‌، مقوله‌ ارتباطات‌ و زبان‌ را در کانون‌فهم‌ پدیده‌های‌ انسانی‌ قرار می‌دهد. اما الگوی‌ هابرماسی‌ این‌ ارتباط همچنان‌ ملتزم‌ به‌ فردمستقل‌ و خودبنیاد کانتی‌ است‌. مسئله‌ در روایت‌ هابرماس‌ عبارت‌ از آن‌ است‌ که‌ میان‌ افراد به‌منزله‌ هسته‌های‌ اجتماعی‌ چگونه‌ ارتباط حاصل‌ می‌شود; خرد به‌ معنای‌ بین‌ اذهانی‌ چگونه‌سامان‌ می‌یابد; و اخلاقیات‌ و تنظیمات‌ امور اجتماعی‌ چگونه‌ تحقق‌ پیدا می‌کنند. به‌ این‌عبارت‌، می‌توان‌ الگوی‌ هابرماسی‌ ارتباط و گفت‌وگو را شاکله‌ سامان‌دهنده‌ دومین‌ پارادایم‌مورد بحث‌ دانست‌.
با تحلیل‌ گفتمان‌ متون‌ این‌ دوره‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ ممیزه‌ اساسی‌ این‌ متون‌ نسبت‌ به‌ دوره‌اول‌، بیش‌تر مبتنی‌ بر یک‌ چرخش‌ پارادایمی‌ از “توسعه‌” به‌ “گفت‌وگو” است‌. ممیزات‌ این‌گفتمان‌ را می‌توان‌ در موارد ذیل‌ خلاصه‌ کرد:
• فاصله‌گیری‌ از دوگانه‌سازی‌های‌ دوران‌ جنگ‌ سرد و گفتمان‌ توسعه‌.
• طنین‌ خوش‌بینانه‌ گفتارها نسبت‌ به‌ ظهور یک‌ جامعه‌ جهانی‌ صلح‌آمیز و توأم‌ باگفت‌وگو.
• قابلیت‌ طبقه‌بندی‌ و جمع‌بندی‌ الگوی‌ گفتاری‌ بر اساس‌ محور گفت‌وگو.
• تکیه‌ بیش‌تر بر افراد و مردمان‌ در کنار کشورها و دولت‌ ـ ملت‌ها.
• حضور قابل‌توجه‌ ارزش‌هایی‌ نظیر دانش‌ فردی‌ و خلاقیت‌، تحصیل‌ سواد و دانش‌، کسب‌شناسایی‌، زیبایی‌ زندگی‌ (در مقابل‌ رفاه‌ و بهره‌مندی‌) و ارزش‌ها و مفاهیم‌ لیبرالی‌ نظیر آزادی‌ ورفاه‌ فردی‌ و مردم‌سالاری‌، مدارا، گسترش‌ قلمرو آزادی‌ و تکثر.
• محوریت‌ یافتن‌ مفهوم‌ ارتباطات‌ و گفت‌وگو.
• تکیه‌ قابل‌توجه‌ به‌ وجوه‌ فرهنگی‌ توسعه‌ در مقابل‌ وجوه‌ صرف‌ اقتصادی‌.
• دسترسی‌ برابر به‌ فن‌آوری‌های‌ جدید ارتباطی‌.
• تأکید بر مفاهیمی‌ نظیر حق‌ شنیده‌ شدن‌ و ترسیم‌ فضای‌ نابرابر جهانی‌ بر مبنای‌ کسانی‌ که ‌شنیده‌ می‌شوند و کسانی‌ که‌ صداهایشان‌ گم‌ می‌شود.
• همراهی‌ مفاهیم‌ تفاوت‌گذار نظیر پذیرش‌ تفاوت‌های‌ دوجانبه‌ و مفاهیم‌ پیونددهنده‌نظیر التزام‌ به‌ سرنوشت‌ مشترک‌ بشریت‌.
• ایفای‌ نقش‌ بیش‌تر یونسکو و تکیه‌ بر توانایی‌های‌ آن‌ در عرصه‌ بین‌المللی‌، این‌ نقش‌ وسهم‌ عبارت‌ است‌ از ایجاد امکان‌ برای‌ مواجهه‌ احساسات‌ و افکار انسان‌ها و عمل‌ به‌ صورت‌شریان‌ خلاق‌ جمع‌ بیشمار و نیز عبارت‌ است‌ از همدلی‌ با خویش‌ و با دیگری‌ از طریق‌ فرهنگ‌و تلقی‌ از یونسکو به‌ عنوان‌ تالاری‌ برای‌ ارتباط میان‌ انسان‌ها.
• ظهور پرسش‌ این‌ که‌ مسئله‌ مشترک‌ چیست‌ در نتیجه‌ جان‌ گرفتن‌ آرزوهایی‌ که‌ توان‌ بیان‌یافته‌اند.
• نگرانی‌ از مقوله‌ جنگ‌ به‌ روالی‌ متفاوت‌ با دوره‌ جنگ‌ سرد و نگرانی‌ از ظهور یک‌ جنگ‌با تکیه‌ بر جدال‌های‌ محلی‌.
• توجه‌ به‌ سازمان‌ سیاسی‌ بین‌المللی‌ برای‌ حل‌ مسائل‌ به‌ جای‌ توجه‌ صرف‌ به‌ مشکلات‌ ومعضلات‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌.
• تکیه‌ محوری‌ بر نقش‌ و جایگاه‌ عنصر آموزش‌.
• بحث‌ از جامعه‌ مدنی‌ در سطح‌ جهانی‌ به‌ عنوان‌ پدیده‌ای‌ در مقابل‌ علائق‌ جزیره‌ای‌ وبخشی‌ در سطح‌ جهان‌.
گفتمان‌ دوم‌ آشکارا با پرهیز از به‌ کارگیری‌ مفاهیم‌ اقتصادی‌ صرف‌ در فهم‌ بازیگران‌بین‌المللی‌ از گفتمان‌ نخست‌ متمایز می‌شود. به‌ علاوه‌ این‌ گفتمان‌ نه‌ بر دولت‌ها بلکه‌ بر مردم‌ درعرصه‌ جهانی‌ متکی‌ است‌. الگوی‌ مذکور به‌ مبانی‌ لیبرالی‌ ملتزم‌ است‌، آن‌ مبانی‌ که‌ اینک‌مقدمات‌ ساماندهی‌ به‌ یک‌ پروژه‌ گفت‌وگو را فراهم‌ ساخته‌اند. این‌ الگوی‌ نظم‌ بخشی‌ رامی‌توان‌ با ترکیبی‌ از مفاهیم‌ لیبرالی‌ و هابرماسی‌ دریافت‌، چون‌ در این‌ الگو سخن‌ از ضرورت‌رویارویی‌ و گفت‌وگو میان‌ طرف‌های‌ مستقل‌ است‌.

گفتمان‌ غالب‌ در دوره‌ سوم‌ (زوال‌ دوران‌ دوقطبی‌)
پارادایم‌ سوم‌ به‌ شرایط خاص‌ دهه‌ نود راجع‌ می‌شود که‌ مشخصه‌ آن‌ ظهور جنبش‌های‌قومی‌ در سطح‌ بین‌المللی‌ است‌ و مهم‌ترین‌ مصداق‌ آن‌ تحولات‌ یوگسلاوی‌ است‌. این‌ تحولات‌در سطح‌ جهانی‌ خوش‌بینی‌های‌ اولیه‌ بعد از فروپاشی‌ شوروی‌ را بدل‌ به‌ یأس‌ کرد. به‌ نظرمی‌آید در این‌ پارادایم‌ نگرانی‌ از بروز جنگ‌های‌ گسترده‌ قومی‌ افق‌های‌ آتی‌ را تیره‌
کرده‌ است‌. به‌ میدان‌ آمدن‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در نتیجه‌ این‌ جنگ‌ها، توازن‌ دوران‌ جنگ‌ سرد را ازمیان‌ برداشته‌ و به‌ جای‌ آن‌ چشم‌انداز غیرقابل‌ کنترل‌ و غیرقابل‌ پیش‌بینی‌ از اوضاع‌ را پیش‌آورده‌ است‌.
اگر چه‌ عرصه‌ گفتارهای‌ سیاسی‌ همچنان‌ محل‌ ظهور گفتارهای‌ جدیدی‌ مانند آزادی‌
فردی‌، حقوق‌ بشر، دمکراسی‌ و جامعه‌ مدنی‌ و گستردن‌ عرصه‌ رقابت‌ و مشارکت‌ در حوزه‌سیاسی‌ است‌، اما در حوزه‌های‌ نظری‌ پاسخگویی‌ به‌ عدم‌ توازن‌ ناشی‌ از فروپاشی‌ اتحادشوروی‌ به‌ عنوان‌ مسئله‌ اصلی‌ ظهور و بروز دارد. مسئله‌ اصلی‌ در این‌ دوره‌، برقراری‌ نسبت‌میان‌ اخلاق‌ و سیاست‌ به‌ روالی‌ متفاوت‌ با ایده‌های‌ مارکسیستی‌ است‌ و عرصه‌ گفتار و بیانی‌که‌ از انگاره‌ ذره‌ انگار فرد فاصله‌ بگیرد و امکان‌ تمایز میان‌ فرد و محیط اجتماعی‌ و فرهنگی‌
و سیاسی‌ را فراهم‌ سازد. این‌ در واقع‌ نوعی‌ امکان‌ نظری‌ است‌ که‌ بر مبنای‌ آن‌ بتوان‌ فرد را
به‌ اعتبار تعلقات‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌اش‌ تبیین‌ و تعریف‌ کرد. در چنین‌ شرایطی‌ اگر
چه‌ همچنان‌ گفت‌وگو شاکله‌ ارتباط اجتماعی‌ است‌، اما این‌ گفت‌وگو از مبانی‌ لیبرالی‌ فاصله‌می‌گیرد و به‌ مبانی‌ تازه‌ای‌ مسلح‌ می‌شود که‌ در محافل‌ آکادمیک‌ تحت‌ عنوان‌ “اجتماع‌گرایی‌”شناخته‌ شده‌ است‌.
تفسیر میان‌متنی‌ بر مبنای‌ گفتارهای‌ زمینه‌
با توجه‌ به‌ تحلیل‌های‌ ارائه‌ شده‌ می‌توان‌ سه‌ الگوی‌ غالب‌ در دوره‌ سی‌ ساله‌ مورد پژوهش‌را به‌ استفاده‌ رویکردهای‌ نظری‌ در جدولی‌ همانند جدول‌ زیر قرار داد و به‌ تفسیر میان‌ متنی‌آن‌ها پرداخت‌.



تفسیر میان‌متنی‌ گفتمان‌های‌ مذکور، به‌ منزله‌ یافتن‌ معنای‌ گفتارها و دگردیسی‌ آن‌ها برمبنای‌ تحولات‌ معنایی‌ و گفتاری‌ است‌ که‌ در زمینه‌ ظهور و افول‌ گفتمان‌ها رخ‌ نموده‌اند.گفتمان‌های‌ زمینه‌ را در این‌ تحلیل‌ به‌ دو حوزه‌ کاملا وابسته‌ و مرتبط با یکدیگر می‌توان‌ نسبت‌داد: حوزه‌ گفتمان‌های‌ کلان‌ ایدئولوژیک‌ در عرصه‌ سیاسی‌ از یک‌ سو و صورت‌های‌ مسلطآگاهی‌ در محافل‌ آکادمیک‌ و علمی‌ از سوی‌ دیگر. این‌ دو حوزه‌ به‌ هیچ‌رو حوزه‌های‌ مستقل‌ ازیکدیگر نیستند بلکه‌ به‌ عکس‌، وابستگی‌ تامی‌ به‌ یکدیگر دارند. اما در عین‌ حال‌ مطالعه‌مستقل‌ هر یک‌ از آن‌ها و یافتن‌ نسبت‌ گفتمان‌های‌ مذکور با یکدیگر موضوعیت‌ دارد.
تفکیک‌ مذکور دست‌ کم‌ در مطالعه‌ نظام‌های‌ گفتاری‌ یونسکو از این‌ حیث‌ حائز اهمیت‌است‌ که‌ یونسکو صرفا یک‌ نهاد و سازمان‌ سیاسی‌ نیست‌. یونسکو به‌ عنوان‌ یک‌ نهاد فرهنگی‌،علمی‌ و آموزشی‌، هم‌ از حیث‌ نهادی‌ و هم‌ از حیث‌ بهره‌مندی‌ از کادرهای‌ برجسته‌ و فرهنگی‌ بانهادهایی‌ همانند شورای‌ امنیت‌ تفاوت‌ دارد. به‌ همین‌ سبب‌ تحولات‌ آکادمیک‌ و دگرگونی‌ درصور ادراک‌ امور در محافل‌ علمی‌ به‌ آسانی‌ و بدون‌ واسطه‌ در تولید متون‌ این‌ نهاد اثرمی‌گذارند، به‌ طوری‌ که‌ نمی‌توان‌ تحولات‌ پارادایمی‌ را در متون‌ یونسکو مستقل‌ از تحولات‌علمی‌ مورد تحلیل‌ قرار داد. اگر چه‌ عرصه‌ سیاسی‌ و گفتارهای‌ تولید شده‌ در آن‌ در ارتباطی‌دوسویه‌ با الگوهای‌ کلامی‌ در محافل‌ آکادمیک‌ قرار دارد، البته‌ این‌ ارتباط با نوعی‌ تاخیر و تاخرهمراه‌ است‌، به‌ این‌ معنا که‌ همواره‌ تحولات‌ سیاسی با تاخیر در الگوهای‌ انسجام‌ یافته‌ علمی‌ ودر زبان‌ آکادمیک‌ تبلور پیدا می‌کنند و با تاخیری‌ به‌ مراتب‌ بیش‌ از آن‌، رویکردهای‌ تازه‌ علمی‌عرصه‌ گفتارهای‌ سیاسی‌ را تحت‌ تاثیر خود قرار می‌دهند. در عین‌ حال‌، ارتباط دوسویه‌ یک‌نهاد علمی‌ و فرهنگی‌ ارتباطی‌ با نهادهای‌ آکادمیک‌ ایجاب‌ می‌کند که‌ بر ملاحظه‌صورت‌بندی‌های‌ آگاهی‌ در نهادهای‌ آکادمیک‌ برای‌ تحلیل‌ گفتمانی‌ متون‌ به‌ طور خاص‌ تاکیدشود.

جمع‌بندی‌ و نتیجه‌گیری‌
مطالعه‌ تحول‌ ساختارهای‌ گفتمانی‌ در این‌ پژوهش‌ نشان‌ داده‌ است‌ که‌ به‌ رغم‌ بروزجنبه‌های‌ آشکاری‌ خشونت‌ سیاسی‌، گفت‌وگو به‌ حسب‌ ضرورت‌های‌ بنیادین‌ در عرصه‌های‌علمی‌ و عمومی‌ بین‌المللی‌ موضوعیت‌ یافته‌ است‌: اولین‌ ضرورت‌ بر اساس‌ اجماع‌ نظر بروجود طرف‌های‌ برابر در عرصه‌ جهانی‌ و تحقق‌ صلح‌ جهانی‌ است‌. گفت‌وگویی‌ که‌ محور آن‌ راباور به‌ طرف‌های‌ ذی‌نفع‌، معطوف‌ به‌ تامین‌ منافع‌ ملی‌ و جست‌وجوی‌ صلح‌ تشکیل‌ می‌دهد،این‌ الگویی‌ است‌ که‌ بیش‌تر با مفومات‌ نظری‌ لیبرالی‌ سامان‌ می‌یابد. ضرورت‌ دوم‌ قابل‌ طرح‌در قالب‌ الگویی‌ است‌ که‌ مقوله‌ گفت‌وگو را در عرصه‌ بین‌المللی‌، عنصر لازم‌ و ضروری‌ برای‌شکل‌گیری‌ یک‌ محیط زیست‌ جهانی‌ می‌انگارد و بر این‌ باور است‌ که‌ در شرایط تضعیف‌ دولت‌ـ ملت‌ها ضرورت‌ استقرار یک‌ زبان‌ بین‌المللی‌، ساماندهی‌ به‌ یک‌ نظام‌ اخلاق‌ بین‌المللی‌،ترجیحات‌ متکی‌ بر منافع‌ عموم‌ بشری‌، همه‌ طرف‌ها را به‌ گفت‌وگو بر می‌انگیزد.
این‌ پژوهش‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تحول‌ در عرصه‌ گفت‌وگوی‌ بین‌المللی‌ تمایل‌ به‌ الگوی‌ دوم‌ رابیش‌تر کرده‌ است‌. این‌ الگو میزان‌ توجه‌ به‌ گفت‌وگوی‌ تمدن‌ها را فراتر از الگوی‌ لیبرالی‌ نخست‌می‌بیند. بر مبنای‌ الگوی‌ دوم‌ جریان‌ گفت‌وگوی‌ تمدن‌ها به‌ سوی‌ ساماندهی‌ یک‌ زبان‌بین‌المللی‌ پیش‌ می‌رود که‌ به‌ تدریج‌ نسبت‌ به‌ زبان‌ هنجارآفرین‌ در عرصه‌ ملی‌ تقویت‌ می‌شوداین‌ زبان‌ نیز همانند هر زبان‌ مشترک‌ دیگری‌ در عرصه‌ جهانی‌ منجر به‌ استقرار الگویی‌ از برابری‌و نابرابری‌ خواهد شد. بسته‌ به‌ آن‌ که‌ در ساماندهی‌ به‌ این‌ زبان‌ در عرصه‌ جهانی‌ هر حوزه‌فرهنگی‌ تا کجا مشارکت‌ داشته‌ باشد، ساختار این‌ زبان‌ بین‌المللی‌ موقعیت‌ کانونی‌ یا در حاشیه‌بودن‌ آن‌ را تعیین‌ خواهد کرد.
تحول‌ در زبان‌ ارتباط بین‌المللی‌ همچنین‌ نشانگر کاسته‌ شدن‌ از نقش‌ دولت‌هاست‌. به‌عبارتی‌، بازیگری‌ فعال‌ در عرصه‌ گفت‌وگوی‌ بین‌المللی‌ به‌ تدریج‌ از صورت‌ واحد دولت‌ به‌صورت‌ واحدهای‌ کوچک‌تر در می‌آید و به‌ این‌ معنا تصور وجود یک‌ سخنگو برای‌ وارد شدن‌در عرصه‌ گفت‌ و گو جای‌ خود را به‌ ضرورت‌ وجود سخنگویان‌ متکثر و نمایندگان‌ عرصه‌های‌متنوع‌ یک‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ می‌سپارد. از سوی‌ دیگر، گفت‌وگو در عرصه‌ جهانی‌ بر نقش‌محوری‌ عنصر آموزش‌ متکی‌ است‌ و به‌ این‌ سبب‌، می‌توان‌ عنصر آموزش‌ را به‌ مثابه‌ یک‌رهیافت‌ ملی‌ و جهانی‌ مورد توجه‌ ویژه‌ قرار داد.
به‌ این‌ ترتیب‌، می‌توان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ اولا تحولات‌ گفتاری‌ نوین‌ بر انتقال‌ مفهوم‌حقیقت‌ از امری‌ عینی‌ و بیرونی‌ به‌ امری‌ بین‌اذهانی‌ و حادث‌ شده‌ در فرآیند گفت‌ و گو دلالت‌دارد. به‌ بیان‌ دیگر، شرایطی‌ گفتاری‌ پدید آمده‌ در طول‌ سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ حاکی‌ از آن‌است‌ که‌ مفهوم‌ صدق‌ یا حقیقت‌، نه‌ مبتنی‌ بر عینیتی‌ بیرونی‌ است‌ (عینی‌گرایی‌) و نه‌ بر یک‌ذهنیت‌ منفصل‌ از عین‌ و دیگران‌ (ذهن‌گرایی‌) و در عوض‌، بیش‌تر همچون‌ امری‌ بیناذهنی‌ وگفت‌وگویی‌ انتظام‌ یافته‌ است‌. ثانیا مطالعه‌ “در زمانی‌” ساختارهای‌ زبانی‌ به‌ کار گرفته‌ شده‌ درسطوح‌ زیرین‌ بین‌المللی‌ و مقایسه‌ آن‌ها با یکدیگر و با ساختارهای‌ پیشین‌ حاکی‌ از فاصله‌گیری‌تدریجی‌ از الگوهای‌ تک‌ذهنی‌ دوره‌ جنگ‌ سرد است‌. به‌ عبارت‌ دیگر، همراه‌ و هم‌زمان‌ باتحول‌ در نظام‌ بین‌المللی‌، ارتباطات‌ و تحولات‌ فنی‌، ساختار گفتار بین‌المللی‌ نیز از صورت‌ساختار تک‌ذهنی‌ و متصلب‌ پیشین‌ خارج‌ شده‌ و به‌ سوی‌ ساختار چندذهنی‌، متکثر و منعطف‌در حال‌ تحول‌ است‌. این‌ واقعیتی‌ فراتر از سطوح‌ آشکار سیاسی‌ و بین‌المللی‌ است‌.
بر اساس‌ این‌ نتیجه‌گیری‌ کلان‌ می‌توان‌ طبقه‌بندی‌ تحولات‌ و فرآیندهای‌ دگرگونی‌ درگفتارهای‌ عرصه‌ بین‌المللی‌ را طی‌ سه‌ دهه‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ در موارد ذیل‌ یافت‌:
یکم‌: گفتارهای‌ جاری‌ در عرصه‌ بین‌الملل‌ با آن‌ که‌ در ابتدای‌ این‌ دوره‌ بیش‌تر پیروصورت‌بندی‌های‌ هابزی‌ و فردگرایانه‌ بوده‌اند، به‌ سوی‌ صورت‌بندی‌های‌ اجماع‌گرایانه‌ چرخش‌مشهود و ملموسی‌ داشته‌اند.
دوم‌: مناسبات‌ و کنش‌های‌ اجتماعی‌ که‌ در ابتدای‌ دهه‌ هفتاد میلادی‌ بر اساس‌ سطح‌ دولت‌ـ ملت‌ بوده‌ است‌، به‌ تدریج‌ و با تکثر درونی‌ در دولت‌ ـ ملت‌ها، به‌ سطوح‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌انتقال‌ یافته‌اند.
سوم‌: دگرگونی‌های‌ ارتباطی‌ و نظام‌های‌ نوین‌ اطلاع‌ رسانی‌ در نسبتی‌ مستقیم‌ با نظم‌های‌جدید فرهنگی‌ قرار داشته‌اند. در اوایل‌ دهه‌ هفتاد فن‌آوری‌های‌ نوینی‌ همچون‌ ماهواره‌ بانظریه‌های‌ تمرکزگرای‌ توسعه‌ و آموزش‌ و ارتباطات‌ قرین‌ بوده‌اند و در اواخر قرن‌ بیستم‌،فن‌آوری‌های‌ ارتباطی‌ شبکه‌ای‌ با صورت‌بندی‌های‌ جدید فرهنگی‌ در حوزه‌های‌ آموزش‌،ارتباطات‌ و سیاست‌ همراه‌ شده‌اند.
تکوین‌ گفت‌وگو در عرصه‌ جهانی‌ منشاهای‌ متکثر و پیچیده‌ دارد. از سویی‌، نگرش‌های‌هابزی‌ و فردگرایانه‌ و بر اساس‌ مصالح‌ انسان‌ها و فرهنگ‌ها را به‌ همکاری‌ و گفت‌وگو کشانیده‌است‌ (همچون‌ واقعیت‌ تشکیل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد یا طرح‌ مفهوم‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز درطول‌ جنگ‌ سرد) و از سوی‌ دیگر گرایش‌های‌ اخلاقی‌ و دیگراندیشانه‌ای‌ سبب‌ همنشینی‌ وگفت‌وگوی‌ میان‌ تمدن‌ها شده‌ است‌. آن‌ دسته‌ از اندیشه‌ها که‌ با اتکای‌ به‌ اصل‌ وحدت‌ بنیادین‌حاکم‌ بر هستی‌ از برخوردها جلوگیری‌ می‌کنند، روند ایجاد گفت‌وگو را سرعت‌ بخشیده‌اند.آن‌چه‌ در سپهر تحولات‌ ذهنی‌ و عینی‌ مورد بررسی‌ در این‌ پژوهش‌ نمودار است‌، حاکی‌ از آن‌است‌ که‌ اولا، گفت‌وگو به‌ عنوان‌ راه‌ زندگی‌ در لایه‌های‌ زیرین‌ جهان‌ امروز به‌ رسمیت‌ شناخته‌شده‌ است‌ و ثانیا، در این‌ سطوح‌ دیدگاه‌های‌ اخلاقی‌ و دیگراندیشانه‌ بر دیدگاه‌های‌ مصلحتی‌برتری‌ یافته‌اند.
به‌ صورتی‌ کلی‌ و خلاصه‌ می‌توان‌ بیان‌ کرد که‌ گفت‌وگو در اوایل‌ دهه‌ هفتاد میلادی‌ بیش‌تربر اساس‌ مصالح‌ به‌ دو صورت‌ شکل‌ گرفت‌: اول‌ میان‌ قدرتمندان‌ و برای‌ جلوگیری‌ از جنگ‌ وفاجعه‌ (همچون‌ گفت‌وگوهای‌ پیرامون‌ موشک‌های‌ استراتژیک‌ میان‌ ایالات‌ متحده‌ و اتحادجماهیر شوروی‌ سابق‌) و دوم‌ میان‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ برای‌ اتحاد و تشکیل‌ جبهه‌ واحددر برابر قدرتمندان‌ (همچون‌ گفت‌وگوهای‌ میان‌ کشورهای‌ عصور پیمان‌ عدم‌ تعهد). به‌ تدریج‌و با فعال‌ شدن‌ سخنگویان‌ جوامع‌ و فرهنگ‌های‌ مختلف‌، شکل‌های‌ جدید و متنوعی‌ ازگفت‌وگو به‌ وجود آمد. در این‌ صورت‌بندی‌های‌ جدید با آن‌ که‌ منافع‌ اقتصادی‌ بخشی‌ از”مصالح‌” گفت‌وگو را شکل‌ می‌دهند، می‌توان‌ شاهد گفت‌وگوهایی‌ اخلاقی‌ و دیگراندیشانه‌ نیزبود.
بسیاری‌ از تحولات‌ مثبت‌ مفهومی‌ در جهان‌ صورت‌های‌ نخستین‌ صورت‌بندی‌ اولیه‌ خودرا در محیطهای‌ فرهنگی‌ و آکادمیک‌ نشان‌ می‌دهند، چنان‌ که‌ مفهوم‌ گفت‌وگو پیش‌ از آن‌ که‌ ازسوی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد به‌ عنوان‌ یک‌ “قطعنامه‌” منتشر شود، در سازمان‌های‌ فرهنگی‌ همچون‌یونسکو و محیطهای‌ علمی‌ قوام‌ یافته‌ بود. به‌ این‌ سبب‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ جهان‌ در متن‌تحولات‌ عمیق‌ و در لایه‌های‌ بنیادین‌ خود به‌ سوی‌ گفت‌وگو می‌رود.
اگر چه‌ زبان‌ حاکم‌ بر عرصه‌ سیاست‌ بین‌المللی‌ نوعی‌ تصلب‌، اقتدارگرایی‌ و تک‌گفتاری‌ رانشان‌ می‌دهد، اما این‌ تمام‌ واقعیت‌ نیست‌. شاخص‌ توجه‌ چشمگیر به‌ مضامین‌ گفت‌وگو حاکی‌از رویکرد جهان‌ واقعی‌ به‌ سوی‌ گفت‌وگو میان‌ تمدن‌ها و فرهنگ‌هاست‌. به‌ این‌ سبب‌ می‌توان‌و باید این‌ رویکرد را به‌ سطح‌ یک‌ نظریه‌ راهبردی‌ ارتقا داد و این‌ وظیفه‌ نهادها و مراکز علمی‌ وپژوهشی‌ است‌ که‌ با تکیه‌ بر مولفه‌های‌ گفت‌وگویی‌ از میان‌ نظریه‌های‌ مختلف‌ فلسفی‌ واجتماعی‌، “گفت‌وگوی‌ تمدن‌ها” را در قالب‌ نظریه‌ای‌ علمی‌ و بین‌رشته‌ای‌ عرضه‌ دارند.

منابع‌
ـ اباذری‌، یوسف‌. خرد جامعه‌شناسی‌. تهران‌: طرح‌ نو، 1377.
ـ احمدی‌، بابک‌. ساختار و تاویل‌ متن‌. تهران‌: نشر مرکز، 1370.
ـ احمدی‌، بابک‌. ساختار و هرمنوتیک‌. تهران‌: گام‌ نو، 1380.
ـ باختین‌، میخاییل‌ و دیگران‌. سودای‌ مکالمه‌، خنده‌، آزادی‌: میخاییل‌ باختین‌. ترجمه‌محمدجعفر پوینده‌. ویراسته‌ رضا خاکیانی‌. تهران‌: شرکت‌ فرهنگی‌ هنری‌ آرست‌، 1373.
ـ بزرگی‌، وحید. دیدگاه‌های‌ جدید در روابط بین‌الملل‌: تاویل‌شناسی‌، پسانوگرایی‌، نظریه‌انتقادی‌. تهران‌: نی‌، 1377.
ـ بشیریه‌، دکتر حسین‌. “ازدیالکتیک‌ تمدن‌ها تا دیالوگ‌ تمدن‌ها”، گفتمان‌ (فصلنامه‌سیاسی‌)، اجتماعی‌، شماره‌ سه‌، 1377.
ـ پالمر، ریچارد. علم‌ هرمنوتیک‌. ترجمه‌ محمدسعید حنایی‌ کاشانی‌. تهران‌: هرمس‌،1377.
ـ پایا، علی‌. گفتگو در جهان‌ واقعی‌. تهران‌: طرح‌ نو، 1381.
ـ پهلوان‌، دکتر چنگیز. فرهنگ‌شناسی‌: گفتارهایی‌ در زمینه‌ فرهنگ‌ و تمدن‌. تهران‌: پیام‌امروز، 1378.
ـ پیوزی‌، مایکل‌. یورگن‌ هابرماس‌. ترجمه‌ احمد تدین‌. تهران‌: هرمس‌، 1379.
ـ تودوروف‌، تزوتان‌. منطق‌ گفتگویی‌: میخائیل‌ باختین‌. ترجمه‌ داریوش‌ کریمی‌. تهران‌:نشر مرکز، 1377.
ـ توز، آر. ای‌. “نظریه‌ ارتباطات‌”، در نظریه‌های‌ روابط بین‌الملل‌ گذشته‌. کارل‌ دویچ‌، رابرت‌کیوهن‌، جوزف‌ نای‌ و جمعی‌ از نویسندگان‌. ترجمه‌ وحیده‌ ده‌بزرگی‌. تهران‌: جهاد دانشگاهی‌،1375.
ـ حسینی‌ بهشتی‌، سید علیرضا. بنیاد نظری‌ سیاست‌ در جوامع‌ چند فرهنگی‌. تهران‌: بقعه‌،1380.
ـ خاتمی‌، سید محمد. از دنیای‌ شهر تا شهر دنیا (سیری‌ در اندیشه‌ سیاسی‌ غرب‌). تهران‌:طرح‌ نو، چاپ‌ ششم‌، 1377.
ـ خاتمی‌، سید محمد. گفت‌ و گوی‌ تمدن‌ها. تهران‌: طرح‌ نو، 1380.
ـ رابرتسون‌، رونالد. جهانی‌ شدن‌، تئوری‌های‌ اجتماعی‌ و فرهنگ‌ جهانی‌. تهران‌: نشر ثالث‌با همکاری‌ مرکز بین‌المللی‌ گفتگوی‌ تمدن‌ها، 1380.
ـ رجایی‌، فرهنگ‌. پدیده‌ جهانی‌ شدنی‌ وضعیت‌ بشری‌ و تمدن‌ اطلاعاتی‌. ترجمه‌عبدالحسین‌ آذرنگ‌. تهران‌: آگاه‌، 1380.
ـ ریخته‌گران‌، محمدرضا. منطق‌ و مبحث‌ علم‌ هرمنوتیک‌: اصول‌ و مبانی‌ علم‌ تفسیر دراعصار قدیم‌ و جدید. پایان‌نامه‌ دکترای‌ فلسفه‌، دانشکده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌،1374.
ـ صدری‌، احمد. گفت‌ و گوی‌ تمدن‌ها و نظریه‌ اشاعه‌ فرهنگی‌. تهران‌: طرح‌ نو، 1381.
ـ کاستلر، مانوئل‌. عصر اطلاعات‌، ظهور جامعه‌ شبکه‌ای‌. ترجمه‌ احمد علیقلیان‌ و افشین‌خاکباز. تهران‌: طرح‌ نو، 1380.
کاستلر، مانوئل‌. عصر اطلاعات‌، قدرت‌ هویت‌. ترجمه‌ حسن‌ چاوشیان‌ و افشین‌ خاکباز،تهران‌: طرح‌ نو، 1380.
گیدنز، آنتونی‌. پیامدهای‌ مدرنیت‌. ترجمه‌ محسن‌ ثلاثی‌. تهران‌: نشر مرکز، 1377.
معتمدنژاد، دکتر کاظم‌. وسائل‌ ارتباط جمعی‌. جلد یکم‌، تهران‌: دانشگاه‌ علامه‌ طباطبایی‌،چاپ‌ دوم‌، 1371.
معتمدنژاد، دکتر کاظم‌. “استراتژی‌ها و برنامه‌های‌ جدید یونسکو، بررسی‌ جایگاه‌ ارتباطات‌و اطلاعات‌ در مباحث‌ و مصوبات‌ سی‌ و یکمین‌ اجلاسیه‌ کنفرانس‌ عمومی‌ یونسکو”، مقاله‌منتشر نشده‌، بهمن‌ 1380.
معتمدنژاد، دکتر کاظم‌. “تدارک‌ برگزاری‌ کنفرانس‌ عالی‌ سران‌ کشورهای‌ جهان‌ درباره‌ جامعه‌اطلاعاتی‌، تهران‌: مرکز پژوهش‌های‌ ارتباطات‌، 1382.
معینی‌ علمداری‌، جهانگیر. موانع‌ نشانه‌شناختی‌ گفتگوی‌ تمدن‌ها. تهران‌: هرمس‌ باهمکاری‌ مرکز بین‌المللی‌ گفتگوی‌ تمدن‌ها، 1380.
هانتینگتون‌، ساموئل‌ پی‌. برخورد تمدن‌ها و بازسازی‌ نظم‌ جهانی‌. ترجمه‌ محمدعلی‌حمید رفیعی‌. تهران‌: دفتر پژوهش‌های‌ فرهنگی‌، 1378.
هولاب‌، رابرت‌. یورگن‌ هابرماس‌; نقد در حوزه‌ عمومی‌. ترجمه‌ دکتر حسین‌ بشیریه‌. تهران‌:نی‌، 1375.

- Bakhtin, M. M. Problems of Dostoevsky's Poetics. Edited and Translatedby Caryl Emerson. Manchester: Manchester University Press, 1984.
- Bakhtin, M. M. The Dialogic Imagination: Four Essays. Edited byMichael Holquist. Translated by Caryl Emerson and Michael Holquist.Austin, TX: University of Texas Press, 1990.
- Bakhtin, M. M. Toward a Philosophy of the Act. Liapunov, Vadim(trans.), Liapunov, Vadim and Holquist, Michael (eds.). Austin, TX:University of Texas Press, 1993.
- Gadamer, Hans-Georg. Truth and Method. The Seabury Press, NewYork, 1975.
- Habermas, Jargen. Communication and the Evolution of Society.Boston: Beacon Press, 1976.
- Habermas, Jargen. Moral Consciousness and Communicative ActionCambridge. MA: The MIT Press, 1990.
- Habermas, Jargen. The Structural Transformation of the Public Sphere:An Inquiry into the Category of Bourgeoise Society. translated by ThomasBurger with the Assistance of Fredric Lawrence, Cambridge, MA: MIT Press,1989.
- Habermas, Jargen. The Theory of Communicate Action, Volume One:Reason and the Rationalization of Society. Translated by Thomas McCarthy,London: Heinemann, 1981.
- Habermas, Jargen. The Theory of Communicate Action, Volume Two:The Critique of Functionalist Reason. Boston: Beacon Press, 1987.
- UNESCO. International Commission for the Study of CommunicationProblems. Many Voices, One World. (MacBride Report). London: KoganPage, 1980.
- Valderama, Fernando. A History of UNESCO, Paris: UNESCOPublishing, 1995.
- Wendt, Alexander. Social Theory of International Relations. Cambridge:Cambridge University Press, 1999
.
نظرات 1 + ارسال نظر
عصر نوین پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:45 ق.ظ http://www.asre-novin.com

آیا میخواهید یک سایت شخصی داشته باشید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد